سفارش تبلیغ
صبا ویژن
...چشم مخصوص تماشاست اگـــــر بـگذارند ...وتـــماشای تــــــــــو زیباســــت اگر بگذارند ...مــــن زاظهار نظرهای دلــــــــــم فهمـــیدم ...عشق هم صاحب فتــواست اگـر بگـــذارند

سخن روز
آمار وبلاگ

لینک های روزانه
لینک دوستان

این رسم در آفرینش هست که پدران اگر انگور ترش بخورند دندان فرزندان کند می شود اما... این رسم هم هست که آدمی امروز تمامی دیروز خود را به فراموشی می سپارد و از یاد می برد تصور اغلب ما این است که ما اینجایی هستیم. برای اینجا آفریده شده ایم و هر چه هست همین جاست.

چه کسی یادش هست آن روز ها که ما ملک بودیم و فردوس برین جایمان بود؟و ...بعد به خطایی مستاجر این خراب آباد شدیم.

آری گذشت زمان ، نسیان می آورد و فراموشی خصیصه آدمی است .

این هفدهم دی داغی بود بر دل نجابت. قلب حیا خون شد وقتی که این روز خونمایی کرد . افغان عفاف برخاست وقتی که این روز در تقویم نشست.

ما بی حجاب نبودیم . نجابت پوست تنمان شده بود و عفاف همسایه دیوار به دیوار دلمان بود. حیا درخت ریشه دار حیاتمان بود که در هر چه شاخه های آن را می بریدند بارورتر و تنومندتر می شد یک روز به زور برخی از مادران ما را به نمایش بردند و از آن ها بازی خواستند. وقتی نمایش تمام شد بازیگران یادشان رفت از نقش بیرون بیایند ، یادشان رفت ماسک ها و نقابهای تحمیلی را بردارند. و بعد فرزندانشان خیال کردند هر چه هست طبیعی است ، همان باید باشد. و این شد که حجاب که فطری و طبیعی دختران و زنان ما بود ، اضافی و تحمیلی و غیر طبیعی جلوه کرد و بی حجابی که منافات داشت با فطرت و طبیعت عفاف آسای دختران و زنان ، طبیعی تلقی شد.

و ما هنوز گرفتار این مصیبتم که دستهایی از درون و بیرون مرزها ، زنان را به نمایش می خواند...

ما اکنون نیازمند کندن نقابهای دروغین و بازگشت به اصل پاک و بی آلایش خویشیم.

اما چند مورد دیگر هم هست که می خواهیم با یاری شما دختران خوب و آزرمگین و حیامند محکوم کنیم.

دستهایتان را برای مشت کردن و دندانهایتان را برای فشردن و دلهایتان را برای اعلام انزجار ، مهیا کنید.

ما حضور عریان اطلسیها را در تهاجم بی رحم طوفانها نمی پسندیم.

ما آرایش نرگس ها را در مقابل چشمهای زمستانی محکوم می کنیم .

ما محبت نمی فروشیم ، عاطفه نمی خریم ، دلهایمان را زیر نگاه هخای هوس آلوده مدفون نمی کنیم.

ما به شرافت پایبندیم ، در مقابل حیا زانو می زنیم ، با نجابت راه می آییم و در قبال عفت تمکین میکنیم . ما در تفکر . منش و اعتقاد با بی دینان و لاقیدان غرب بسیار فاصله داریم.

ما معتقدیم که خدا هست ، معاد هست ، قیامت هست و چشمهایی همیشه نگران ماست.

ما حیا می کنیم از حضور ولی نعمتمان (خدا ، پیامبران ، ائمه ، و شهدا )که در منظر نگاهش گناه کنیم.

ما معتقدیم زمانی که سوز سرد نگاه میوزد ، گل وجود دختران در گلخانه حجاب محفوظ تر می ماند.

چشمهایتان را نبدیم :

خطر از هر سو احاطه مان کرده است . فرهنگمان به قلعه ای می ماند که دشمن با سلاح های گوناگون گرد آن حلقه زده است. سلاح های دشمن اگر چه سنگین و متعدد و متنوع است اما صلابت و استحکام دین و ایمان ما خیلی خیلی بیشتر است.


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :هزارتو در سه شنبه 89 شهریور 2 - ساعت 10:10 عصر : : : نظر